لانه ای کوچک؛ در قفسی بزرگ!
بالا بری پائین بیای، از اون شهرِ نفرین شده متنفرم. بالا بری پائین بیای، اگه به گذشته برگردم حاضر نیستم تجربه شو تکرار نکنم!
بالا بری پائین بیای، سختی های زندگی تو اون شهرو فراموش نمی کنم. بالا بری پائین بیای، افسوس خوردن به اون سختی ها رو انکار نمی کنم!
اگه آسمون به زمین بیاد، تلخیِ اون تنهایی های کُشنده تو خاطرم می مونه. اگه زمین بره آسمون، دیگه عمیق ترین لذت های همدلی و رفاقتِ اونجا رو، جایی نخواهم چشید!
آسمون بیاد زمین، یکه خوردن از bold شدنِ بدیهای آدما تو اون شهر، برام تکرار نخواهد شد. زمین بره آسمون، لذیذترین حسِ قلبی ترین رشته های دوستی، تکرار نشدنی خواهند بود.
از شما چه پنهون؛ گهگاه، دیدارِ اون شهرِ لعنتیِ دوست داشتنی... جایی که بهترین و موندگارترین دوستی ها رو هدیه داد بهم... جایی که نطفهء بزرگترین تغییراتِ مفید و رشدهای باورنکردنیِ من اونجا بسته شد؛ شهری که حالا بعد از 4 سال، تو شادی ها با نفرت یاد میکنم ازش، و وقت غم ها با حسرت و افسوس... شده یه آرزو واسم!
"پیشاپیش برای بهترین و زیباترین راهِ رسیدن به ارزوی مذکور، از مسئولِ مربوطه و دست اندرکارانِ محترم سپاسگزاریم!"
بالا بری پائین بیای، سختی های زندگی تو اون شهرو فراموش نمی کنم. بالا بری پائین بیای، افسوس خوردن به اون سختی ها رو انکار نمی کنم!
اگه آسمون به زمین بیاد، تلخیِ اون تنهایی های کُشنده تو خاطرم می مونه. اگه زمین بره آسمون، دیگه عمیق ترین لذت های همدلی و رفاقتِ اونجا رو، جایی نخواهم چشید!
آسمون بیاد زمین، یکه خوردن از bold شدنِ بدیهای آدما تو اون شهر، برام تکرار نخواهد شد. زمین بره آسمون، لذیذترین حسِ قلبی ترین رشته های دوستی، تکرار نشدنی خواهند بود.
از شما چه پنهون؛ گهگاه، دیدارِ اون شهرِ لعنتیِ دوست داشتنی... جایی که بهترین و موندگارترین دوستی ها رو هدیه داد بهم... جایی که نطفهء بزرگترین تغییراتِ مفید و رشدهای باورنکردنیِ من اونجا بسته شد؛ شهری که حالا بعد از 4 سال، تو شادی ها با نفرت یاد میکنم ازش، و وقت غم ها با حسرت و افسوس... شده یه آرزو واسم!
"پیشاپیش برای بهترین و زیباترین راهِ رسیدن به ارزوی مذکور، از مسئولِ مربوطه و دست اندرکارانِ محترم سپاسگزاریم!"
پ.ن: عنوان، اسمی بود که تو همون دوران، واسه اتاقمون تو اون شهرِ دانشجویی انتخاب کرده بودیم...
+ نوشته شده در دوشنبه ۲ آبان ۱۳۹۰ ساعت 20:59 توسط Hachi
|