الجنس مع الجنس یمیلوا...
۴)اما ما به تو بدهكاريم. اسم اعظم گفته ايم و حرمتش شكسته ايم. ما جماعت ميگوييم اگر با كسي «يا علي» گفتيم، ديگر تا آخرش هستيم. اما تو روي لوطي جماعت را كم كرده اي. نامردي ما به خاطر اين نيست كه ما رسم مردانگي و لوطي گري را نميدانيم. نه، ميدانيم. اما تو يك طور خاصي مردانگي داري كه هركسي بالاخره پشتش بور ميشود.
تقصير ما كه نيست. هركدام از ما غم دارد، غصه دارد، شادي و راحتي و اميد دارد. يك روز خوش است، يك روز بهم ريخته و خراب.
****
۵)ما جماعت گاهي كه كم مي آوريم، ميرويم پيش دوستي، آشنايي، كسي كه شايد دل سبك كنيم. نا همديگر را بغل ميگيريم، سر به شانه ي هم ميگذاريم و حتي زار ميزنيم. شايد كه آنچه نداريم پيدا كنيم. اما وقتهايي هست كه آدم هيچكس را پيدا نمي كند كه توي بغلش آرام شود. گاهي هيچكس نيست كه بشود آدم صورتش را، چشمهايش را، خرابي اش را، اشكهايش را توي دستهاي بزرگ و گرم او پنهان كند. اوقاتي هست كه به هركس دردي بگويي، چپ چپ نگاهت ميكند. گاهي هيچكس نيست كه بشود با او حرف زد. آدم اين وقتها خيلي تنها ميشود. اينطور وقتها به حكم «الجنس مع الجنس يميلوا» دل آدم خود به خود مثل آبي كه راهش را پيدا كند، مي آيد طرف تو. نميدانم چرا، ولي... اينطور است ديگر.