3)مرد كه «ياعلي» گفت، ديگر تمام است. ديگر اگر سرش برود حرفش نميرود. حرف كي كه نزده، مثل مرد سرش را بالا گرفته و اسم مولا را آورده. بميرد بهتر است كه اسم مولا را زمين بزند. اينها را ما مي دانيم، تو هم ميداني. اما راستش هروقت كه حساب ميكنيم، همه به تو بدهكاريم. هركس به جاي تو بود، زندگي ما را تعطيل كرده بود. هركس بود شكايت مي كرد، ميرفت دنبال مامور، رسوايي به بار مي آورد.

هركي باشد كم مي آورد. شكايت ميكند. مي رود پيش چندتا آدم بزرگتر و عاقلتر گلايه و شكوه ميكند. شايد كه قصه فيصله پيدا كند. اما ما چطور ميتوانيم وقتي هيچكس حتي مثل تو نيست، بزرگتري پيدا كنيم؟ نه، نمي شود. تو نميتواني از خودت بزرگتر و مهربانتر پيدا كني. اصلا از قديم هركس توي عدليه و نظميه و اين جور جاها حقش ضايع مي شد، مي آمد پيش تو. ميگفت بالاخره يكي هست كه حرف حساب بفهمد و جيره مواجب خور ديگري نباشد.

پ ن:

این یعنی من عاشقش هستم هنوز. گرچه سخت تر میگیره گاهی بهم.

گرچه بهانه میگیرم گاهی ازش.

گرچه دور به نظر برسم.

میدونم که هست...