فلاکت و دیگر هیچ.
من الان مجسم شده شم... فلاکتو میگم دیگه...
فردا پاتو دارم. پس فردا تفسیر. روز بعدش اخلاق. با دو روز فاصله باید ایمونو بدم. ۲ روز بعدشم انگل و سروگردن تو یه روز. دو روز فاصله دارم و بعدش بهداشت ۳ و روان تو دو روز بی فاصله پشت هم(که جزوه هاشونو تازه دیروز گرفتم.)
خدااااااااااااااااا... به قول دکتر بهزاد: من برم یه سر خودکشی کنم برمیگردم.
پ ن ۱: نه.. جان من بیچاره تر از من دیده کسی تاحالا؟ نه خب اگه دیدین رو کنین خوش باشیم دور هم... ساعت ۳ صبح به وقت ساعت کتابخونه ی ما! یعنی من الان تو کتابخونه ام! ۳ صبحه ها!! ۳ صـ....بح!!!
خداااااااااا.. من برم یه سر یه دگرکشی کنم برمیگردم.
پ ن ۲:تو جزوه ی تفسیر قرآن داریم:
چشم سودای تو خود عین سواد سحر است/اینقدر هست که این نسخه سقیم افتادست...
میبینی خدا...؟؟ خب وقتی اینقدر هست که سقیم افتاده است دیگه این تفسیر و اخلاق پاس کردنها برا چیه...؟ من به شما خیلی علاقه دارم حقیقتا... ولی خب میگم حالا که سقیم افتادست چرا دوباره کاری و... همین دیگه!
پ ن ۳:اگه میخوام پروانه ی زیبایی بشم باید تحمل پیله ی تنگ و تاریک رو داشته باشم.
پ ن ۴:بلاگفاییا!! پروانه ی زیباتون واسه اون امتحانای (المپیاد در واقع!) تفسیر و اخلاق حتی پتانسیل ۲۰ شدن رو داره ها!! فـ.....ک کـ...ن!!